✯ ✮ ✔MobaleQ Ghadir✔ ✮ ✯
غـــدیــر داستاטּ اخبــار موبـایــل آنتـے ویـروس تصـاویـر جــالـب مطالــب علــمے دنیـاے بـازے دانــش و فـــن تاریخ شمسے به میلادے



امکانات وبلاگ

آرشیو های وبلاگ

  • مهر 1393
  • شهريور 1393
  • مرداد 1393
  • تير 1393
  • خرداد 1393
  • ارديبهشت 1393
  • فروردين 1393
  • اسفند 1392
  • بهمن 1392
  • دی 1392
  • آذر 1392
  • آبان 1392
  • مهر 1392
  • شهريور 1392
  • مرداد 1392
  • تير 1392
  • خرداد 1392
  • ارديبهشت 1392
  • فروردين 1392
  • اسفند 1391
  • بهمن 1391



  • موضوعات وبلاگ

  • غــــدیــر
  • خطبه
  • شعر
  • داستان
  • تصویر
  • تصاویر
  • ماشین و موتور
  • تصاویری جالب
  • ترول
  • مطالب
  • داستان
  • جالب و با حال
  • مطالب آموزنده
  • مطالب علمی
  • تاریخی
  • طنز
  • دانش و فن
  • اینترنت
  • موبایل و تبلت
  • دنیای بازی
  • برنامه و نرم افزار
  • گوناگون
  • فرهنگ و هنر
  • سینما و تلویزیون
  • تصاویر بازیگران
  • کتاب و مجله
  • چند رسانه ای
  • آنتی ویروس
  • عکس
  • ویدیو
  • موزیک



  • آخرین مطالب ارسالی

  • غدير در آيينه تكليف

  • تبیین نظام سیاسى اسلام در غدیر خم

  • عید غدیر

  • شعر منسوب به حافظ در وصف امام علی علیه السلام!

  • محورهای خطیه ی غدیر

  • عید غدیر در کلام حضرت امام خمینی رحمه الله و مقام معظم رهبری

  • غدير از زبان حضرت زهرا سلام الله عليها

  • داستان غدیر خم

  • متن كامل خطبه پیامبر اكرم (صل الله علیه وآله) در غدیر خم

  • واقعه غدیر خم و اهمیت آن

  • دانستنی هایی درباره عید سعید غدیر خم

  • الماس بلومون؛ از نادرترین سنگ‌های دنیا

  • DisplayMate: نمایشگرهای آیفون ۶ بهترین کارایی تکنولوژی LCD

  • پیش فروش آیفون 6 / pish foroshe iphone 6

  • خانه‌ای با اتاق‌های چرخان در تهران!

  • تمام Galaxy Noteهای سامسونگ

  • آشنایی با قدرتمندترین اتومبیل‌های سدان بازار جهانی

  • Qualcomm starts testing the Snapdragon 810 chipset

  • دریافت سیگنالی مرموز توسط رصد خانه پرتو ایکس چاندرا که قوانین فیزیک پاسخی برای آن ندارند !

  • بهره‌بردارى از تکنولوژى نانو در پیاله‌ى رومى با قدمت ١۶٠٠سال


  • پیوند های روزانه

  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای
  • پایگاها اطلاع رسانی غدیر
  • غدیر خم
  • کتابخونانه تخصصی امیرالمونین
  • جامعه مبلغین غدیر
  • مرکز اطلاع رسانی غدیر
  • والیپیر غدیر
  • امکانات

      پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم


    ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

    سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود

    اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

    وضوح حس می کردیم

    می دونستیم بچه دار نمی شیم

    ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست

    اولاش نمی خواستیم بدونیم

    با خودمون می گفتیم

    عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه

    بچه می خوایم چی کار؟

    در واقع خودمونو گول می زدیم

    هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم

    تا اینکه یه روز علی نشست رو به رومو گفت

    اگه مشکل از من باشه

    تو چی کار می کنی؟

    فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم

    خیلی سریع بهش گفتممن حاضرم به خاطر تو رو همه چی خط سیاه بکشم

    علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد

    گفتم:تو چی؟ گفت:من؟

    گفتم:آره اگه مشکل از من باشه تو چی کار می کنی؟ 

    برگشتزل زد به چشامگفت: تو به عشق من شک داری؟

    فرصت جواب ندادو گفت: من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم

    با لبخندی که رو صورتم نمایان شد 

    خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره

    گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه

    گفت:موافقمفردا می ریم

    و رفتیم نمی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید

    اگه واقعا عیب از من بود چی؟

    سر خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم

    طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه

    هم من هم اونهر دو آزمایش دادیم

    بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره

    یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید

    اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره هردومون دید

    با این حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیست

    بالاخره اون روز رسید

    علی مثل همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو می گرفتم

    دستام مثل بید می لرزید

    داخل ازمایشگاه شدم

    علی که اومد خسته بود

    اما کنجکاوازم پرسید جوابو گرفتی؟

    منم زدم زیر گریهفهمید که مشکل از منه

    اما نمی دونم که تغییر چهره اش از ناراحتی بود

    یا از خوشحالی

    روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می شد

    تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود

    بهش گفتم:علی تو چته؟ چرا این جوری می کنی؟

    اونم عقده شو خالی کرد گفت: من بچه دوس دارم مهنازمگه گناهم چیه؟

    من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم

    دهنم خشک شده بود چشام پراشک گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری

    گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی پس چی شد؟

    گفت:آره گفتم اما اشتباه کردم الان می بینم نمی تونم نمی کشم

    نخواستم بحثو ادامه بدم پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم

    اتاقو انتخاب کردم

    من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم

    یا زن بگیرم نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم بنابراین از فردا تو واسه خودتمنم واسه خودم

    دلم شکست نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم

    حالا به همه چی پا زده… 

    دیگه طاقت نیاوردم

    لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم

    برگه جواب ازمایش هنوز توی جیب مانتوام بود

    درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم

    احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون

    توی نامه نوشت بودم:

    علی جانسلام

    امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی

    چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم

    می دونی که می تونم… 
    دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی شه جدا شم

    وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه… 

    باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضر بودم برگه رو همون جاپاره کنم

    اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه

    توی دادگاه منتظرتمامضامهناز!


    نظرات شما عزیزان:

    نام :
    آدرس ایمیل:
    وب سایت/بلاگ :
    متن پیام:
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

     

     

     

    عکس شما

    آپلود عکس دلخواه:





    نظرات()



    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    برچسب ها : *****
    Designed By :Sherlock